در یک سال اخیر معلمها و پرستاران از جهت اعتراض به سیاستهای دولت در صنف خود اعتراضاتی داشته اند و دارند. گرچه خواسته های این دوصنف کاملا غیر سیاسی است ولی باهم بسیار متفاوت است. در این مقال نمی خواهم به علته، درستی یا نادرستی حرکتها و ... بپردازم. فقط از نظر تشکیلاتی نگاهی اجمالی به برخورد تشکلهای صنفی دو قشر در مواجهه با اعتراضات خودجوش می پردازم و قضاوت را به خواننده ها وا می گذارم:
قبل از تجمعات پرستاران که اتفاقا مسبب اصلی اینها عدم کارآمدی نظام پرستاری و عدم پیگیری مطالبات پرستاران از کانالهای قانونی بود، در دو نوبت نظام پرستاری روز قبل از تجمع با ارسال پیامک از پرستاران خواست که در تجمعات شرکت نکنند.
قبل از تجمعات اعضای شورای عالی نظام پرستاری شرع به تهدید و ارعاب پرستاران کردند و از طرق مختلف و از جمله مدیران پرستاری مراکز درمانی و ....تلاشی گسترده در جلوگیری از این اعتراضات کردند. این در حالی بود که هیچ توجیهی هم برای صبر کردن نداشتند. یکی از مهمترین دستاوردهای اعتراضات پرستاران ، مشخص شدن عیار سردمداران تشکلهای پرستاری بود.
جز خانه ی پرستار که همراه بود و جز نظام پرستاری که مقابل این اعتراضات قد کشید، تشکلهای دیگر ساحل امن برگزیدند و به کسب و کار خود ادامه دادند.
بعد از تجمعات نیز سردمداران نظام پرستاری با روشهای مختلف اقدام به توهین به پرستاران معترض کرده و دستاوردهای اعتراضات و تجمعات را زیر سوال بردند گو اینکه عدم اعتراض و سازش خودشان هم در هفت سال گذشته نتایجی نداشت و در نهایت هم وزارت بهداشت اثبات کرد که قابل اعتماد نیست و فقط منافع یک تیم خاص را محافظت می کند. وسایر کارکنان درمان در عمل اهمیتی برایشان ندارد.
دلیل برخورد دو گانه ی صدا و سیما ههم با تجمعات معلمها و پرستاران، امروز با حذف سریال (در حاشیه) کاملا نمود پیدا کرد و مشخص شد که وزیر بهداشت چه نفوذی بر این رسانه ی ظاهرا ملی دارد، که حتی از خندیدن مردم هم می تواند جلوگیری کند.
قطعا مردم تمام صحنه های به دوربین کشیده شده توسط مدیری را بارها دیده اند و همه اینهارا از حفظند اما چاره ای جز مراجعه به همان مراکز ندارند.
اما در باب تجمعات معلمها که با مشارکت گسترده تری همراه بود ، هم صدا و سیما همراه بو.د و هست و هم وزیر و معاونانش بعد از تجمع اسفند ماه از ایشان دفاع کردند و هم اینکه تشکلهای معلمها برخوردی متفاوت از نظام پرستاری داشتند.
بیانیه شورای مرکزی تشکل های صنفی معلمان کشور/ بهمن 1393
به نام خداوند جان و خرد
اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم «رعد-11»
تشکل های صنفی فرهنگیان کشور از نیمه ی دوم دهه 70 پا به عرصه ی وجود گذاشتند و در مدت حیات خود، سیاست های پنج دولت و مجلس را در قبال آموزش و پرورش تجربه نمودند. این دولت ها و مجالس، علیرغم سردادن شعار های زیبا و دادن وعده ی برآمدن روزگار خوش برای فرهنگیان، درعمل اراده ای برای اعتلای سیستم تعلیم و تربیت نداشته و ندارند.
هدف قوانینی چون قانون نظام هماهنگ پرداخت حقوق کارکنان دولت و قانون مدیریت خدمات کشوری، ترقی و کارآمدی سیستم اداری کشور و رفع تبعیض و برقراری عدالت در پرداخت حقوق کارکنان دولت بوده است. ولی تدوین و تصویب این قوانین به اذعان دولتمردان و نمایندگان محترم نتوانسته است هدف مورد نظر را محقق نماید. به باور جامعه ی فرهنگیان کشور علت این امر، نبودِ اراده ی جدیِ مسئولان به رفع تبعیض و برقراری عدالت است.
حرکت های صنفی فرهنگیان، در این سال ها، حرکتی اصیل و برآمده از اراده ی جمعی معلمان کشور و در چهار چوب قوانین جمهوری اسلامی بوده است. فرهنگیان معتقدند قوانین و مقررات موجود، امکان دستیابی به حقوق مادی و معنوی آن ها را فراهم می کند، زیرا فلسفه وجودی جمهوری اسلامی برقراری عدالت و رفع ستم بوده است. ولی دریغ که در هر دوره ای، آن ها که بر اریکه قدرت تکیه زده اند، علاوه بر این که نشان داده اند هیچ برنامه ی عملی و مؤثری در دستور کارشان نیست، بلکه هریک به سهم خود نقشی بهسزا در فرو کاستنِ قدر و منزلت فرهنگ و فرهنگی ایفا نموده اند.
دولتمردان و مجلسیان، برای پاسخ گو نبودن به خواسته ی اصلیِ فرهنگیان – مبنی بر حقوقی که حداقل های لازم را برای یک زندگی شرافتمندانه تأمین نماید- ساده ترین و در عین حال زشت ترین شیوه ی برخورد را برگزیدند که آن، زدنِ اتهام سیاسی و وابستگی به جریان سیاسی مقابل و… بود. در حالی که می دانستند خواسته ی آنان کاملاً صنفی، غیر سیاسی و معطوف به تأمین نیاز های اولیه شان است. براساس همین رویکرد نادرستِ دولتمران و مجلس نشینان در دوره های مختلف، بودجه ای که برای آموزش و پرورش تدوین و تصویب می کردند، بودجه ای حداقلی و نشأت گرفته از افکاری جهان سومی بود که آموزش و پرورش را یک نهاد مصرفی و هزینه ای میدانست. همین نگاه نازل به امر تعلیم و تربیت کشور، موجب گردیده است که فرهنگیان کشور اعم از شاغل و بازنشسته، عموماً در زیر خط فقر به سر برند و شرایط زندگی برای آنان غیر قابل تحمل گردد. مشکل معیشتی فرهنگیان صرفاً یک مشکل صنفیِ مربوط به یک گروه خاص نیست، این مشکل یک « مسأله ی ملّی » است . بر عقلای قوم پوشیده نیست که چنین چشم اندازی از آموزش و پرورش، نشانه های خوبی برای آینده ی کشور نیست، زیرا خروجی های یک نظام آموزشی ناکارامد به همه ی حوزه های مملکتی آسیب خواهد زد.
همین بیانیه گویای همه چیز هست. ضمن اینکه سردمداران تشکلهای مختلف هرگز در برابر این حرکت ظاهرا خودجوش معلمها نا یستادند و اگر به خاطر رخی ماحظات آشکارا حاضر به همراهی نبودند، به طور خفی و غیر مستقیم از این حرکت حمایت کردند.
دیگر سرتان را درد نمی آورم . اما نکته ی جالب دیگر حمایت هم جانبه ی معلمها از همدیگر و سردمداران این اعتراضات خاموش است که هم به صورت عملی و هم به صورت غیر عملی (به قول خودشان کتبی و شفاهی) حمایت کردند و حتی ضررهای مالی افرادی را که مشکلاتی برایشان از بابت این اعتراضات رخ داده بود را جبران کردند.
مشارکت عملی معلمها هم بسیار گسترده تر از پرستاران بود و فقط در مقابل مجلس یک طومار سیزده متری را امضا و تحویل مجلس دادند.
البته امیدوارم کشور ما هم به زودی به بلوغی برسد کهع برای اجرای قوانین دنبال راهکارهای سخت قانونی و غیر قانونی نرویم و هر کس در حیطه ی وظایف خحودش کار بکند و مثلا وزیر یا معاونش نیایند و بگویند فلان قانون مصوب محلس قابلیت اجرا ندارد....
به امید حق
نظرات شما عزیزان: